به نام خدا
وقتی قلم در دست میگیری و شروع به نوشتن میکنی، آیا متوجه هستی که به چه کاری مشغولی؟ آیا در جریانی که ره به وادی خالقان نهاده ای؟ آیا مشرف به این نکته هستی که می توانی سیاهه ای بیافرینی که همه اش نور باشد و درخشش؟ امیدوارم که بدانی، بدانی و سرمست از این دانستن بدرخشی. آری، وقتی قلمت به کار می افتد و صفحه ی سفید و برهوت مانند کاغذ را سیاه می کند، تو در حال خلق یک مخلوقی. چیزی می نویسی که، یا مقاله ای خواهد شد و یا جستاری، یا رمانی و یا داستانی، یا نمایشنامه ای و یا فیلمنامه ای و… آری این نوشته تو با سرنوشت انسان های زیادی گره می خورد، رزق و روزی افراد فراوانی را دستخوش تغییرات میکند؛ اعتقادات و افکار مخاطبان وسیعی را قلقلک و آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد. اما همان نوشته می تواند، در زیرزمین خانه و قفسه های پر از گرد و خاک هم لانه گزیند. این هنر توست که کدامین مسیر را برگزینی! آن را خط خطی های روی کاغذ بدانی یا نهالی در حال رشد و تبدیل شدن به درختی تنومند؛ آن را غلت زدن و ماندن در افکار و نوشته های خود بدانی و یا آفرینشی قدرتمند و جهان شمول. پس قلم در دست گیر و هنرت را به رخمان بکش.
آخرین دیدگاهها