با هم بیاموزیم، با هم بخندانیم، با هم بخندیم

با هم بیاموزیم، با هم بخندانیم، با هم بخندیم

ماجرای یک ناهار

به نام خدا

وارد خانه شدم و سلام کردم، کسی نبود. بعد از دقایقی صدای در آمد. یاسمن و فرید بودند. سریع فرید را بغل کردم، ولی یاسمن سرسنگین بود.

بدون هیچ سلام و علیکی گفت: من برات چی کم گذاشتم ها، دلت به حال این طفل معصوم نسوخت؟

تو که میگفتی دوسِت دارم و عاشقتم، پس چی شد؟!

 

سه تا سکته را رد کردم و سرم سیاهی رفت. مانده بودم چه جوابی را بدهم که یک دفعه خندید و گفت:

الکی، مثلا بهم خیانت کردی، همین یه ساعت پیش تو یه فیلم دیدم، گفتم روت اجرا کنم ببینم عکس العملت چیه؟!

 

نفس راحتی کشیدم، یک لحظه فکر کردم همه چیز را فهمیده.

 

گفتم: عزیزم، از دست تو!

گفت: جالب بود نه! خواستم تنوع بشه.

گفتم: آره خیلی خوب بود.

فکر کردم: مردشور اون تنوعتو ببرم.

در همین لحظه فرید با صدای بلند گفت: آب، آب میخام.

یاسمن گفت: باشه عزیزم، یکم آروم تر، مامان فدات بشه، قربونت برم.

یاد قدیم ها افتادم که وقتی سر و صدا می کردم، مادرم میگفت: توله سگ، چه خبرته، الان میدم لولو تو رو بخوره.

یاسمن: راستی بهنام، یه میلیون برام بریز یه کم لباس بخرم.

+یه میلیون لباس بخری، چه خبره؟

-مگه چیه؟ تازه یه میلیون فقط ۴ ماهمو جواب میده.

+۴ ماه؟؟ من با یه میلیون ۴ سالو می گذرونم.

-سخت گیر شدیا!

+ ول کن، حالا ناهار چی داریم عزیز؟

– دیدی که بیرون بودم، یه نیمرو بزن بخوریم.

+من بزنم؟! مثلا سر کار بودیما.

– ای عزیز، سخت نگیر دیگه.

+ زنگ میزنم پیتزا بیارن.

– نه بابا، الکی هزینه نکن، همین چهار تا تخم مرغ بزنی خوبه.

+ حالا بعد چند مدت میخایم یه پیتزا بخوریم.

– بازم میل خودت.

گوشی را برداشتم و زنگ زدم:

«الو سلام، خسته نباشید پیتزا چه قیمتی دارین؟

البته سوسیس کالباس و این آشغالا نه، گوشت و مرغ باشه…….. .یعنی کمترینش ۷۰ تومنه؟……آهان، باشه ممنون، اگه خواستم زنگ میزنم»

 

+خانم جان گفتی چند تا تخم مرغ بزنم؟

– ۴ تا بسه، راستی بهنام نون نداریم.

+به من ربطی نداره خودت برو بخر.

-عزیزم دیگه، من لباس عوض کردم خودت بپر.

 

عصبی شده بودم. با همان لباس خانگی رفتم بیرون.

هوا گرم بود و عرق کرده بودم. رسیدم به نانوایی. در باز بود و نان ها آماده.

خبر خوب این که کسی نبود، اما خبر بد این که هیچ کسی نبود.

کمی صبر کردم، این ور و آن ور را نگاه کردم.

گفتم: اوسا کجایی؟ نیستی؟

صدایی از ته چاه به گوشم رسید: الان میام.

سه چهار دقیقه دیگر هم معطل شدم. اگر جلوی دست و پایم می آمد که چک و لگدی اش می کردم.

بالاخره از پشت کیسه های آرد ظاهر شد، ظاهرا دستشویی بود.

گفت: نون میخای؟

گفتم: نه وسط ظهر اومدم احوال پرسی.

ادامه دادم: بده چهار تا نون دیر شد.

نان ها را به من داد و خواستم کارت بکشم که گفت: برقمون اتصالی کرده قطع شده. همین پایین از خودپرداز بگیر بیار.

+ ای بابا برات میارم حالا.

-نه شرمنده، نمیتونم.

 

سریع خودم را به خودپرداز رساندم. همین که کارت را داخل دستگاه گذاشتم  و در حال زدن رمز بودم، دیدم که دو سه نفر خانم متشخص کنارم ایستاده اند و منتظرند کارم تمام شود. هر چند از ظاهرشان تشخص می بارید ولی کاملا بی شخصیت بودند و سرشان در کار من بود و مرا دید می زدند. بی تربیت ها حریم خصوصی من را نادیده گرفته بودند. خواستم ۱۰هزار تومان بردارم که از نگاه های سنگین خانم ها خجالت کشیدم. ناچار ۱۰۰ هزار تومان برداشتم.

اما سریع به داخل بانک رفتم و ۹۰ هزار تومان را به حساب ریختم.

برگشتم به سمت نانوایی، خبر خوب اینکه هنوز باز بود و کسی نبود، خبر بد اینکه کلا نانی نبود.

گفتم: تموم کردی؟ واسه من نگه نداشتی؟

گفت: نه دیگه دیر کردی فکر کردم رفتی.

گفتم: ای خدا، من چیکار کنم از دست اینا.

 

دست از پا درازتر به خانه برگشتم.

بعد از شنیدن غرغرهای یاسمن، گفتم: میرم از طبقه بالا از احمدشون می گیرم.

در زدم. باز کرد.

+سلام روز بخیر خوبی؟

-ممنون بفرما

+راستش الان رفتم نونوایی، تموم کرده بود.

-چی تموم کرده بود؟

+سوسیس بندری!… نون دیگه! گفتم مزاحم شما بشم. اگه یه نون بدی ممنون میشم.

– یه دونه کم نیست؟

+دو تا بدی که عالیه.

-بربری یا لواش؟

+بربری باشه بهتره.

-بربری نداریم.

+ خب پس همون لواشو بده.

-آخه لواشامونو الان خودمون میخایم.

+مسخره کردی؟

-صد در صد.

+عوضی!

برگشتم پایین. به یاسمن گفتم: نداشت، چه کنیم؟؟

گفت: هیچی دیگه، مردم خسیس شدنا! برو از یخچال بردار.

گفتم: مگه داریم؟

گفت: آره تو یخچال هست.

+منو مسخره کردی!

-این چه حرفیه؟ فقط نون تازه هوسم کرده بود.

+یعنی اگه من یه روزی خودکشی کردم بدون تقصیر تویه.

-تو جرئت خودکشی نداری

+ ندارم؟

-نه نداری

+الان حالیت میکنم

رفتم آشپزخانه و چاقویی برداشتم و روی رگ های مچ دستم گذاشتم و با صدای بلند گفتم: بزنم؟

– بزن

+ میزنما

– بزن دیگه

+میزنم بیوه میشیا

– منتظرم، زود باش

+ خب حالا، بیا ناهارو بخوریم خیلی گشنمه.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

8 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *